مشرق--- «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مريم/96)
23 سال از ارتحال امام ميگذرد ولي هنوز دلها از امواج عشق و محبت به او، مواج و متلاطم است. هنوز باور و ايمان به او، انقلابآفرين است. از مرزهاي ميهن اسلامي ما عبور كرده و در گستره جهان اسلام بلكه فراتر از آن حركت و حماسه ميآفريند و جرأت كوبيدن بر ساحل ظلم و بيداد، شرك و كفر و طاغوت را به مسلمانان و مستضعفان عطا ميكند و اين روحيه نسل به نسل انتقال مييابد.
23 سال است كه دشمنان كينهتوز با يارگيري از دوستان نادان و بيبصيرت و تكيه بر در راهماندگان پشيمان و دنياپرست، تلاش كردند تا امام و آرمانهاي متعالي او، امام و نظام مبتني بر حق و عدل او، امام و انديشه قرآني او را از صحنه حكومت حذف كنند، به تاريخ بسپرند و از همه ابزارهاي ممكن و موجود و با تكيه بر هركسي كه ذليلانه پشت براي سواري داده است، براي محو امام كوشيدهاند. اما هرچه بيشتر تلاش كردهاند، گفتمان او، تازهتر و پوياتر، مورد استقبال دلهاي پاك و آزاده بويژه ملت بزرگ ايران عزيز قرار گرفته است. او همچنان معيار حق و شاخص محك زدن و ارزيابي افراد و انديشهها است. امام در عمق باورها، در خانه مستحكم دل ها، در آرمانهاي بلند با جوانان با اراده در بازوان پرتوان و تلاش مخلصانه كارگران، در اميد سبز كشاورزان، در كوشش محققانه و مؤمنانه حوزهها در آرمانهاي بلند مجاهدان، در افكار عدالتخواه حاكمان و اميران و در نالههاي عارفانه شبزندهداران زنده است. اين محبت و باور از ايمان و عمل صالح او نشأت ميگيرد.
امام نماد ايمان به خدا و عمل صالح در راه اوست؛ امام تبلور اسلام بود و تجسم قرآن. دانش و بينش او، علم و حكمت او، شجاعت و عرفان او، صلابت و عطوفت او، سياست و اخلاص او، جنگ و صلح او، خشم و لبخند او، و تمام والاييها و ارزشهاي وجود مقدس نشأت گرفته از قرآن و برخاسته از مكتب نوراني وحي و سيرابشده از سفره ثقلين و كوثر عاشورا است. سراسر تجلي نور الهي بود و جلوه ربويي. بيانات او ترسيمگر رخساره زلال و بيغبار اسلام ناب محمدي(ص)، و قلمش بيانگر تفكر اصيل و تفقه راستين و بينش وسيع و فراگير دين خدا در تمامي ابعاد فكري، علمي، سياست، اقتصاد و جامعه، حكومت ديگر شئون اسلام بود.
او در قول و عمل مدافع و دعوتكننده به اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنجديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزهجو، اسلام پاكطينتان عارف و در يك جمله مدافع و مجري اسلام ناب محمدي(ص) بود و مخالف سخت اسلام سرمايهداري، اسلام مستكبرين، اسلام مرفهين بيدرد، اسلام منافقين، اسلام راحتطلبان، اسلام فرصتطلبان و در يك كلمه اسلام امريكايي بود.
او ايران عزيز را كانون اسلام و خانه و اميد مستضعفان جهان قرار داد.
او آمده بود تا مسائل اسفانگيزي را بزدايد كه به تعبير خودشان در مقدمه وصيتنامه الهي ايشان «پس از شهادت حضرت علي(ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتيان، قرآن كريم را وسيلهاي كردند براي حكومتهاي ضد قرآني؛ و مفسران حقيقي قرآن و آشنايان به حقايق را كه سراسر قرآن را از پيامبر اكرم ـ صليالله عليه وآله وسلم ـ دريافت كرده بودند و نداي «اِنّي تارك فيكمُ الثقلين» در گوششان بود با بهانههاي مختلف وتوطئههاي از پيش تهيه شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقيقت قرآن را ـ كه براي بشريت بزرگترين دستور زندگاني مادي و معنوي بود و است ـ از صحنه خارج كردند؛ و برحكومت عدل الهي ـ كه يكي از آرمانهاي اين كتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان كشيدند و انحراف از دين خدا و كتاب و سنّت الهي را پايهگذاري كردند، تا كار به جايي رسيد كه قلم از شرح آن شرمسار است».(1)
اين همان تفكر انحرافي اسلام اموي و ابوسفياني بود كه امام رسالت خطير خود را مبارزه با آن ميديد. اين انقلاب بزرگ او بود كه به عنوان بزرگترين حادثه عصر غيبت تا امروز توانست اندكي از غبار ظلم بر اين دو وديعه بزرگ الهي و نبوي بزدايد و حكومت ديني بنا كند و سياستي مبتني بر دين و عدالت بسازد تا امروز در وازدگي بشر از مكاتب مادي و شيطاني غرب و شرق پناهي و پناهگاهي براي آزادي خود پيشرو داشته باشد.
نظامي كه او بنيان نهاد، امروز به وسيله همه ملتهايي كه از ستم حاكمان خود به ستوه آمدهاند الگويي نو و قابل اقتباس است.
او قدسالله نفسه الزكيّه با اين اسلام خويش، ملت بزرگ ايران را از چنگال امريكاي مستكبر و از هجوم انديشههاي كشورهاي شرق و غرب نجات داد. استقلال آنان را رقم زد. دست ايادي شيطاني آنان را از كشور و سرنوشت آن كوتاه كرد. به ملت عزت و آقايي داد، و به اين حقيقت جامه عمل پوشانيد كه «الإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لا يُعْلَى عَلَيْهِ».(2)
او به اين گزاره قرآني جامه تحقق پوشاند كه «لَنْ يَجْعَلَالله لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً»؛(3) او مردم را بر سرنوشت خويش حاكم كرد و بر سفره احكام نوراني قرآن نشانيد و طعم عدالت اسلامي را به آنان چشاند، و راه و رسم رستگاري، دفاع از حق و پرچمداري عدالت را آموخت. او به مردم آموخت چگونه حاكم جامعه ميتواند سراسر صدق و درستي باشد. او معلم توحيد بود. او در همه اصول موحد بود؛ در فتح و پيروزي، در شكهاي ظاهري، در جنگ و صلح، او همهجا شاكر بود و صابر.
توجه به اين نكته مهم است كه اين امام عزيز بود كه همانطور كه در وصيتنامه تاريخي خود همه افتخار او و تلاش مجاهدانهاش در احياي مكتب باقري و جعفري است و با اين اتكاي فكري، انقلاب اسلامي خود و ملت را بر تارك تاريخ نقش نشاند، و فرمود: «ما مفتخريم كه باقرالعلوم بالاترين شخصيت تاريخ است و كسي جز خداي تعالي و رسول صليالله عليه و آله و ائمه معصومين عليهالسلام مقام او را درك نكرده و نتوانند درك كرد. از ماست».
او آمد تا با انقلاب خود، برخي از ستمي كه در طول تاريخ بر ثقلين شده بود، پرده بردارد و غبار بزدايد و با احياي آرمانهاي قرآن و عترت، به وصيت نبوي عمل كند.
خيلي كوتاه به برخي از شاخصهاي يك دهه رهبري امام(ره) اشاره ميكنم:
1ـ نهادينه شدن نظام با تفكرات متعالي آن: نظام مبتني و متكي بر شخص باقي نماند بلكه با تدبير، مديريت و درايت امام راحل(ره) به صورت نهاد «ولايت فقيه» ماندگار شد.
انقلابها اصولاً بعد از رهبري نخستين خود يا متلاشي و يا منحرف ميشوند ولي امام راحل به گونهاي اين نظام را بنيانگذارد كه بعد از ارتحال خود در شرايط سنگين غم و وزيدن بادهاي يأس براي دوستان و نسيم اميد براي دشمنان، و بدون تدارك قبلي و پيشيني به انتخابي كاملاً صحيح و شايسته دست زدند و نظام، بدون وقفه به سرعت خلأ رهبري را تدارك كرد. و خود اين امر مرهون تدبير او در نظامسازي و ارتقاي فرهنگي ديني در جامعه بود.
2ـ باورمندي به ملت: او ملت را مسئول، آگاه، شجاع، با اعتماد به نفس به صحنه آورد، حمايت كرد و هدايت نمود و ماندگار كرد.
او با باور عميق به توانمندي و ظرفيت ملت، در حفظ نظام اسلامي، نقش بيبديلي براي آنان در صحنه سياسي رقم زد. نقشي كه نه هرگز با اسلام قابل معارضه باشد و نه موجب يأس و حذف و ظهور و بروز ديكتاتوري شود. امام راحل(ره) هميشه انتخابات را در كشور جدي و نقطه حساس تصميمگيري ملت ميدانستند و حفظ نظام و اسلام را مبتني بر آن دانسته، لذا هر نوع مسامحه در اين خصوص را مسامحه در امور مسلمين و از گناهان كبيره شمردند.
3ـ عدالتگرايي: احكام حكومتي امام راحل از مصادره اموال غصب شده ملت به وسيله خاندان پهلوي تا تأسيس و تشكيل و استقرار نهادهاي حكومتي، همه ظرفيت حكومت را در خدمت عدالت به كار گرفتند. رويكرد عموم احكام ويژه حكومتي امام، عدالت، گرهگشايي از مشكلات مردم و رفع بنبستهاي اجرايي بود و در عمل اثبات كردند حكومت ديني و اسلامي مبتني بر عدالت، هميشه كارآمدي خود را دارد. و در همه زمانها ميتوان با اين ظرفيت از غلتيدن جوامع به مكاتب منحرف، و تفكرات شيطاني و غربي و شرقي جلوگيري نمود.
عدالت امام در همه ظروف آن جاري بود. چه در اقتصاد و چه در قضاوت. توصيههاي امام راحل به قضات كه مراقبت كنند كه قلم آنان موجب ساقط شدن يك نفر در همه عمر ميشود، توصيه به اينكه مراقب باشند كه تا حتي به يك جاني محكوم به مجازات اندكي افزون بر حكم، ظلمي نشود، فريادهايي كه امام بر سر قوه قضائيه كشيدند به دليل اينكه در يك نقطه دورافتاده به يك شهروند اين كشور ستمي شده است و قوه قضائيه در احقاق حق و اجراي حدود الهي مسامحه و تعلل ورزيده است، در گوشمان وجود دارد. عدالت در نظام اداري، در بيتوجهي به هركسي كه از سوي ايشان توصيه آورده باشد.
4ـ توجه به مستضعفان: توجه به طبقه محروم، التفات به كوخنشينان كه يك موي آنان را بر كاخنشينان ترجيح ميداد.
5ـ اخلاق سادهزيست او: نفي تفكر كاخنشيني، و مبارزه شديد با روحيه و تفكر كاخنشيني و اشرافي. با سيره او، شاخص حكومت ديني در عصر غيبت شد و جلوهاي تأسي به مشي علوي.
6- صلابت و ايستادگي در برابر دشمن، تولّي و تبرّي او، اشداء عليالكفار و رحماء بينهم بودن او: سازشناپذيري او در برابر هر حركت در جهت عدول از ارزشها و آرمانها، هيمنه امريكا و صهيونيسم را شكست.
7ـ ميهن را از هر تهديدي حفاظت كرد. تماميت ارضي كشور را در تهاجم و جنگ ظالمانه و نابرابر هشت ساله حفاظت كرد. او هرگز شعار مليّت نداد و با تفكر و انديشه ناسيوناليستي كه موجب تفرق جهان اسلام ميشود مبارزه كرد؛ ولي هيچ «ملّي» چون او براي دفاع از ذره ذره خاك كشور فداكاري نكرد و به تصريح او اگر ملّيون و ليبرالها بر اين كشور حكومت كرده بودند، يك شبه همه آرمانها را ميفروختند و تسليم دشمن ميشدند. او در آغاز جنگ ميهن را از جان عزيزتر توصيف كرد.در پرتو تفكر اسلامي بود كه جوانان اين كشور جان عزيز خود را به پاي آن فدا كردند.
8ـ حركت ملت در سالهاي 84 و 88، تجديد عهد مستحكم با اين گفتمان و آرمانها بود.
كساني كه براي فرار به جلو، به تخطئه حركت عظيم ملت در سال 88 كه حقيقتاً انتفاضه عدالت بود، ميپردازند، بقاياي فتنهاي هستند كه ميخواهند، خاكستر كوتهبيني برخي منحرفين از خط و آرمان امام را كنار زده و فتنه حذف اين آرمانهاي متعالي را شعلهور كنند، البته هرگز نخواهند توانست. رمز توفيق دولتهاي نهم و دهم، پايبندي به اين آرمانها بوده و هست. در پرتو گفتمان و انديشههاي او مشكلات مردم حل شده و اميد به عدالت احيا شده است.
رمز بقاي اين حركت همان رمزي است كه آن را ايجاد كرده است. اين حركت نه قابل برگشت به عقب است و نه منحرفين با غبار بر اين عينك شفاف، توان توقف آن را خواهند يافت. امام زنده است تا ولايت فقيه پايدار است، و تا ملت پايدار است ولايت ماندگار خواهد بود.
________________________________________________________________
1- مقدمه وصيتنامه سياسي الهي امام خميني(ره).
2- وسائل الشيعه، ج26، ح11، ص14؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص334.
3- سوره نساء، آيه 141.